مرگ
در صف اول نمــاز جلوتر از پیش نمــاز می ایستمـ
وهمه به من اقتدا خـواهند کرد....
نمــاز که تمامـ شد همه به سمت من خـواهند آمد...
چـقدر عزیز خواهـم شد...بعد از چند قدم کسی فریاد
در صف اول نمــاز جلوتر از پیش نمــاز می ایستمـ
وهمه به من اقتدا خـواهند کرد....
نمــاز که تمامـ شد همه به سمت من خـواهند آمد...
چـقدر عزیز خواهـم شد...بعد از چند قدم کسی فریاد
رفت بی انکه مرا به خدا بسپارد ! نمیدانم خدا را از یاد برد ! یا مرا
میکوشم غم هایم را غرق کنم اما بی انصاف ها یاد گرفتند چه گونه شنا کنند...
مـ ـی دانم کــ ــار داری !
سـ ـَرَت شــ ـلوغ است !
مـ ـی دانم !
اما اینکـ ــه موقع خـ ــواب...
روی تخـــتت... چند ثانیه...
فقط لحـ ـظه ای بــه ذهــنت خــ ـطور کند
کــ ـه یکـ ــ جـ ـایی ...
کـــ ـسی ...
روی تخـ ــتش ...
موقع خــوابــ ـش ...
برای "تــ ـو" اشـ ــک مـــ ـی ریزد !
همین هـ ـم بـ ـرای مــ ـن کـ ــافیست
روزی مجنون از سجاده شخصی که در حال نماز بود عبور کرد.. مرد نمازش را شکست و گفت : مردک من در حال راز و نیاز با خدای خویش بودم مجنون با لبخند گفت : من عاشق دختری هستم و تو را ندیدم !!!!! تو عاشق خدایی و مرا دیدی !!!!!
اهای پروانه یادت نره تو هم یه کرم زشتی بودی
سلام دوستای عزیز .. حالو احوالتون چطوره ... مطالب بروز شده رو توی صفحات بعد میتونید بخونید و البته اگه خوشتون اومد یا نیومدمیتونید با نظرات گرمتون خوشحالم کنید
غوشتـــــــ را دوستـــــــ دارمــــ
امــــا
از دوباره بــــی پناه شدن
می ترسمــــــ...!
مـَ ن
لـیوانے ویـسـکے
سیـگـارے تـَلـخ
تـاریکـے اُتـاقـَم
یکــ ذهـ ن ِ کـُور شـده از شَـهوتـــ
آهـنگے آرام و پــر از درد
...
نـخنــد بـــ ه تـلـُـو خـوردَن هـایـَم
آخـَـر ِ مـَستے هـایــَم پـُـر از دَرد استــــ
نمی دانم چشـــــــمــانتـــ با مــــــن چه میکند!!!
فقط وقتی که نگـــــاهم میکنی چنان دلـــ ـــ ـــم از شیطنــتـــ نگــــاهـــتــ می لـــرزد
که حـــــــس می کنم چقدر زیبــــــاست
فـــــــــــدا شدن ...
برای چـــشـــــمـــهایی که تمام دنیــــــای مـــــن است...